بیماری ها و ورزش

پوکی استخوان

پوكي استخوان

پوکي استخوان بيماري است که با کاهش تراکم استخواني و از دست رفتن کيفيت ريز ساختارهاي استخوان مشخص مي­شود که خود منجر به افزايش خاصيت شکنندگي استخوان مي­گردد.

در اثر استئوپروز مواد معدني تشکيل دهنده استخوان وارد گردش خون شده واين سبب سست شدن استخوان مي­گردد. استخوان پوک شده به طور طبيعي منفذ و خلل پيدا مي­کند و مجاري آن بزرگ مي­شود و در نتيجه خطر شکستگي استخوان افزايش مي­يابد. سازمان بهداشت جهاني، پوکي استخوان را به صورت کاهش تراکم استخوان به ميزان 2.5 واحد انحراف معيار کمتر از متوسط حداکثر تراکم استخواني در افراد جوان جامعه تعريف کرده است. به عبارت ديگر فردي با نمره T بالاتر از 2.5 دچار پوکي استخوان محسوب مي­شود. استئوپني نيز به صورت کاهش تراکم استخواني 1 تا 2.5 انحراف معيار کمتر از متوسط حداکثر تراکم استخواني درافراد جوان جامعه تعريف مي­شود. افرادي که نمره T کمتر از 1 دارند طبيعي محسوب مي­شوند.

پاتولوژي استئوپروز در افراد دچار آسيب نخاعي تحت تأثير عوامل مهمي از جمله به هم خوردن متابوليسم کلسيم و فسفات و هورمون پاراتيروئيد، ويتامين D، کاهش ترشح کورتيزول، سوء تغذيه و يا مسدود شدن عروق مويرگي و سياهرگي، فاکتور‌هاي عصبي و عملکرد غدد جنسي قرار مي­گيرد. استئوپروز شامل کاهش تدريجي کلسيم به اضافه تغييرات ساختاري استخوان است که موجب آتروفي و ترد و شکننده شدن استخوان مي‌شود.

براي افرادي که دچار آسيب نخاعي هستند و قادر به ايستادن يا حرکت نيستند با کاهش تأثير نيروي گرانش زمين و نيرو‌هاي مکانيکي وارد بر استخوان انتظار مي­رود که تراکم ماده معدني و محتوي ماده معدني استخوان در آنها کاهش يابد.

كاهش يا فقدان حركت كه نتيجه بروز آسيب نخاعي است منجر به بروز عوارض ثانويه‌اي مي­گردد كه روي عضله، استخوان و سلامتي قلب و عروق تأثير مي­گذارد. پس از بروز يك عدم هماهنگي بين سرعت شكل‌گيري استخوان و بازجذب آن و همچنين كاهش توده عضلاني و نيروي گرانش بر آن به وجود مي­آيد كه موجب كاهش توده استخواني مي­گردد . ريسک شکنندگي استخوان در افراد دچار آسيب نخاعي در طول زندگي دو برابر افراد سالم است. شکستگي­ها ممکن است کيفيت زندگي يک فرد دچار آسيب نخاعي را به شدت کاهش دهد.اندازه گيري­هاي ميزان تراکم استخواني در افراد دچار آسيب نخاعي نشان مي­دهد که ميزان تراکم استخواني در1 تا 5 سال پس از آسيب به آستانه شکستگي مي­رسد. ميزان شکستگي در افراد دچار آسيب نخاعي به ميزان تراکم استخواني آنها وابسته است. در اين افراد اغلب شکستگي­ها در سر پاييني استخوان­هاي ران و درشت ني، سر بالايي استخوان درشت ني و به ميزان کمتري در گردن استخوان ران و استخوان­ هاي انتهايي پا روي مي­دهد.

نشانه‌هاي بيوشيميايي ساخت و ساز استخوان شواهد کلينيکي مفيدي را فراهم مي‌کند که بيانگر فعاليت سلول‌هاي استخواني است. به وسيله اين نشانه‌ها مي‌توان ساخته شدن و تخريب استخوان را در بيماران دچار اختلالات اسکلتي مديريت کرد نشانه‌هاي بيوشيميايي ساخته شدن و تخريب استخوان باز تابي از فعاليت استئوبلاستيک و استئوکلاستيک و در برخي مواقع مي‌توانند جايگزين آزمايش‌هاي بافت شناسي استخوان باشند اين نشانه‌ها مي‌توانند به عنوان ابزاري براي تشخيص ميزان تراکم استخواني به جاي تکرار آزمايش تراکم استخوان به کار رود.

استئوبلاست‌ها سلول‌هاي تک هسته‌اي هستند که روي سطح استخوان قرار دارند و استخوان جديد را شکل مي‌دهند در مناطقي که تحت تخريب سلول‌هاي استئوکلاست قرار گرفته اند. آنها کلاژن نوع 1 و ديگر عناصر ماتريکس استخوان را مي‌سازند و همچنين سلول‌هاي استخواني را با هيدروکسي آپاتتيد معدني مي‌کنند. هنگامي که استئوبلاست‌ها با جديت به ساختن بستر استخواني اشتغال دارند، مقادير زيادي آلکالين فسفاتاز(فسفات قليايي) ترشح مي‌نمايند. اين آنزيم به فعال ساختن رشته‌هاي کلاژن کمک کرده و آنها را در ته نشين کردن املاح آهکي ياري مي‌نمايد. همزمان مقداري از اين آنزيم به درون خون انتشار مي‌يابد و بنابر اين آنزيم آلکالين فسفاتاز نماينده خوبي براي آگاهي از ميزان روند استخوان سازي است به طوري که افزايش آن نشان دهنده افزايش استخوان سازي و کاهش آن بيانگر پايين آمدن اين روند است. ازدياد ميزان کلسيم و فسفر در خون که از عناصر سازنده استخوان مي‌باشند نمايانگر افزايش روند تخريب استخوان است که اين حالت يا بر اثر افزايش تأثير هورمون پاراتيروئيد بر سلول‌هاي استئوکلاست و يا بر اثر بيماري‌هايي همانند راشيتيسم رخ مي‌دهد. آلبومين نيز فراوان‌ترين پروتئين موجود در خون و عمده‌ترين پروتئين اتصالي به کلسيم است که براي ارزيابي تغييرات کلسيم تام در خون مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در هنگام افزايش روند تخريب استخوان ميزان آلبومين خون از سطح نرمال فراتر مي‌رود. البته اين حالت ممکن است در هنگام بروز سوء تغذيه که بدن به کاتابوليسم پروتئين مي‌پردازد نيز رخ دهد چرا که در آن زمان کبد شروع به ساختن آلبومين براي مصرف خود و بدن مي‌نمايد.

مشاهده شده که نشانه‌هاي بازجذب استخوان همانند کراتينين و کلسيم افزايش بالايي در يک سال اول پس از آسيب در مردان دچار آسيب نخاعي داشته است و نشانه‌هاي ساخت و ساز استخواني شامل آلکالين فسفاتاز و استئوکالين يک سال پس از بروز آسيب در سطح نرمال باقي مي‌مانند. روند بازجذب استخواني در 3 تا 5 سال اول پس از بروز آسيب در بالاترين سطح خود قرار دارد. پوکي استخوان در نتيجه يک عدم تعادل بين ساخته شدن و از بين رفتن استخوان ايجاد مي‌شود. اخيراً در يک تحقيق که بر روي حيوانات انجام گرفته است مشاهده شده که الگوي تمريني به صورت دويدن 4 تا 5 روز در هفته موجب کاهش بازجذب استخوان و نشانه‌هاي بيوشيميايي آن در خون گشته است. تمرين منظم همچنين از افزايش سطوح سرمي نشانه‌هاي تخريب استخوان در نوع بشر نيز جلوگيري مي‌کند.

گزارش شده است که سطوح سرمي و ادراري فسفر، آلکالين فسفاتاز و کلسيم در افرا دچار آسيب نخاعي بيشتر از افراد سالم استپ. همچنين نتايج يک تحقيق نشان داد که نشانه‌هاي بيوشيميايي استخوان در افراد دچار آسيب نخاعي با ورزش دچار تغيير نشده است. همانطور که مشاهده مي‌شود تحقيقات بسيار اندکي در مورد همبستگي فاکتور‌هاي بيوشيميايي خون و ارتباط آن با تراکم استخوان در افراد معلول انجام گرفته است.

عوامل مؤثر بر شکستگي استخوان ناشي از پوکي استخوان شامل ترکم استخواني، سابقه قبلي شکستگي پاتولوژيک، سن، سابقه خانوادگي شکستگي ناشي از پوکي استخوان و مصرف گلوکو کورتيکوئيد­هامي­باشند.

فاکتورهاي بسياري از جمله عوامل ژنتيکي، جنسيت، مصرف روزانه کلسيم و پروتئين، هورمون­هاي غدد درون ريز (استروئيد­هاي جنسي، کلسيتريول، IGF-1، هورمون­هاي تيروئيد و رشد، نيروهاي مکانيکي (وزن بدن و فعاليت بدني)، قد، شاخص توده بدني، تفاوت در منطقه جغرافيايي سکونت و بسياري از عوامل ديگر بر ميزان تراکم استخواني فرد تأثير­گذار است که در ادامه هر کدام از موارد توضيح داده مي­شود.

نژاد و ژنتيک

دارا بودن نژاد مختلف در رشد، تمايز و بلوغ، مقدار و محتوي ماده معدني استخوان مؤثر است. تفاوت­هاي قابل توجهي در حداكثرتراكم استخواني و شيوع استئوپروز در كشورهاي مختلف وجود دارد. اين شيوع در زنان بالاي 50 سال از 16 درصد در كانادا و مكزيك تا حدود 6 درصد در ايران ذكر شده است. در سال 2001، مطالعه جامع پيشگيري، تشخيص و درمان نشان داد كه تراكم استخوان در ايرانيان از ژاپني‌ها بيشتر و از آمريكايي‌ها كمتر است. شيوع شكستگي لگن نيز در سفيدپوستان از افراد غير سفيدپوست بيشتر است و افراد منطقه اسكانديناوي هم از سفيدپوستان آمريكاي شمالي واقيانوسيه بيشتر دچار شكستگي لگن مي­شوند . بررسي ­ها نشان داده که سن يک تأثير منفي بر ميزان تراکم استخواني افراد بالاي پنجاه سال دارد. تراکم مواد معدني استخوان با افزايش سن کاهش مي­يابد و اين روند در زنان يائسه به علت کاهش سريع ميزان ترشح استروژن که نقش مهمي در ايجاد و افزايش تراکم ماده معدني استخوان دارد بارزتر است. سن يک عامل خطرزاي اصلي براي بروز پوکي استخوان است. يعني با افزايش سن ميزان ريسک شکستگي ناشي از پوکي استخوان به دليل کاهش ترشح هورمون­ هاي جنسي و همچنين عدم قدرت کافي عضلات که منجر به افزايش سقوط مي­شود افزايش مي­يابد.

سن: اغلب مطالعات بيان کرده ­اند که سن يک عامل خطر زاي قوي براي شکستگي­ هاي حاصل از پوکي استخوان است. سن بالاتر در هر دو جنس با ميزان تراکم استخوان کمتر رابطه مستقيم دارد. اما سن مي­تواند مستقل از ميزان تراکم استخوان نيز خطر شکستگي را پيش بيني کند. از تولد تا سن 30 تا 35 سالگي عملکرد استخوان سازي سلول­ هاي استخوان ساز مثبت است، يعني مقدار استخواني که استئوبلاست­ ها مي‌سازند بيشتر از ميزان استخواني است که استئوکلاست ­ها زا بين مي­برند. پس از اين مرحله ميزان تخريب استخوان بر ساخت آن غلبه يافته و در نتيجه عملکرد استخوان سازي منفي مي­ گردد. در افراد بالغ کاهش تراکم استخواني وابسته به سن هم در ميزان و هم در محتوي و چگالي استخوان وجود دارد و بخش­هايي که بيشترين تأثير را در اين فرآيند مي­پذيرند مهره ­هاي کمري و استخوان ران مي­باشند. اين کاهش هم در استخوان‌هاي کورتيکال و هم در در ترابکولار ايجاد مي ­گردد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *